سر يك چارراه شلوغ، ترافيك و اعصابت همزمان گره كور افتادهاند، عجله داری، هيچ پليس راهنمايی و رانندگی تا كيلومترها به چشم نمیخورد اما يك گشت ارشاد درست سر چارراه ايستاده؛
آدم ناخودآگاه به راهكارهای رواج و گسترش پديدهی زشت پليسكُشی فكر میكند.
6 comment(s) to... “طبعاً”
6 comments:
عجب!
نه. تو اين كار رو نميكني
آیا اگر برادران پلیس سر پست خود حاضر نمیشوند باید خِر برداران و خواهران دلسوز گشت ارشاد را گرفت که در کمال وجدان کاری سر پست خود توی سرما و گرما حاضر و آمادهاند؟! ای بابا آقای فرهنگنیا.
پسر جان ترافیک باز نشد؟ چراغ سبز نشد؟ پلیس حاضر نشد؟ آپ کن دیگه بابا. از وقتی آمدی این جا دچار تنبلب آگاهانه ای شدی ها!
فکر کردی همه پدیده هایی که امروز ارزش ان چطور ارزش شدن، خوب اولش ضد ارزش بودن، خلاف بودن، و برعکس، مثل "پلیس کشی" یا "امنیت اجتماعی" که اولی یه ارزش و دومی یه ضد ارزش به حساب میاد تو جامعه امروز...
راهکار؟ ماشین گان.
ارسال یک نظر